وحدت درنهج البلاغه :: فصل انتظار

فصل انتظار

آخرین نظرات
  • ۲۴ بهمن ۹۵، ۱۰:۴۸ - مهدی
    سپاس

وحدت درنهج البلاغه

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۳۳ ب.ظ

موضوع «وحدت و برادری» در موارد بسیاری از نهج البلاغه مطرح شده و تا آنجا که من بررسی کرده ام این موضوع در ده بعد و جهت در نهج البلاغه ذکر شده است که عبارتند از:

1 ـ بزرگترین نتیجه و دستاورد نبو ت و رسالت پیغمبر(ص) اتحاد بین مردمی که متفرق و متشتت بوده اند معرفی گشته است.

2 ـ تعیین جانشین برای پیغمبر بخاطر ادامه همان وحدت و الفت بین مسلمین بوده است.

3 ـ خداوند به مردمی که با یکدیگر اختلاف دارند هیچگونه خیر و سعادتی نمی دهد.

4 ـ اتحاد با کراهت بهتر از اختلاف با رضایت است.

5 ـ برای توجیه اختلاف نباید قرآن را توجیه کرد.

6 ـ تنها عامل عز ت و سیادت مردم اتحاد و اتفاق است.

7 ـ کیفر تفرقه انداز چیست.

8 ـ عوامل اتحاد کدامست.

9 ـ عوامل اختلاف چیست.

10ـ سیره و اخلاق علی (علیه السلام) در زمان حکومتش از بعد اتحاد بین مسلمین چه بوده است و اما در باره هر یک از این ابعاد اگر بطور فشرده هم بخواهم بحث را مطرح کنم وقت زیادی لازم دارد و با این وقت کم شما نه ادعای معجزه از من دارید و نه می خواهید مطلب مثله شود بهر حال با توکل بر خدا و عنایت به «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» مطالبی را مطرح می نمایم و از برادران و خواهران محترم از اساتید معظم میهمانان عزیزی که از کشورهای سوریه لبنان مغرب مالزی تشریف آورده اند تشکر میکنم که این مقدار وقتشان را بمن می دهند.

اما «مطلب اول»: امیر المومنین علیه السلام در سه مورد از نهج البلاغه بزرگترین دستاورد نبوت را ایجاد اتحاد بیان میکند. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیست و سه سال در میان مردم زندگی میکند جنگ میکند تبلیغ میکند زجر و شکنجه می بیند و سرانجام مکتبی را که کاملترین مکتب از لحاظ اقتصادی سیاسی اجماعی و قضائی و همه ابعاد زندگی انسان تا قیامت است تاسیس میکند و از برکات این مکتب یکی اتحاد است که برقرار می فرماید.

امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند: «قد صرفت نحوه افئده الابرار و ثنیت الیه ازمه الابصار دفن الله به الضغائن و اطفا به النوائر الف به اخوانا» بعد از این که پیغمبر اکرم (ص) دعوت خویش را اظهار کرد دلهای نیکان و پاکان متوجه او گشت عنان دیده بسوی او کشیده شد و خداوند متعال به برکت وجود او کینه ها را دفن نموده و شعله های عداوت را که در سینه ها بود فرو نشاند و مردم را با اخوت و برادری بهم الفت داد.

و نیز می فرماید: «فصدع بما امر به و بلغ رسالات ربه فلم الله به الصدع و رتق به الفتق و الف به الشمل بین ذوی الارحام بعد العداوه الواغره فی الصدور و الضغائن القادحه فی القلوب» پیغمبر برای انجام فرمان خدا قیام کرد رسالت پروردگارش را ابلاغ نمود.

خدا بوسیله او گسیختگی ها را التیام داد فاصله ها را پیوستگی بخشید و بین خودشان یگانگی برقرار ساخت... و نیز به همین مضامین مطالبی را فرموده که در اینجا متن آنرا نقل میکنم: «الی ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله (ص) لانجاز عدته و تمام نبوته ماخوذا علی النبیین میثاقه مشهوره سماته کریما میلاده و اهل الارض یومئذ ملل متفرقه و اهوا منتشره و طرائق متشتته بین مشبه لله بخلقه او ملحد فی اسمه او مشیر الی غیره فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمکانه من الجهاله» بطور خلاصه حضرت اشاره می فرماید که خداوند به برکت وجود پیغمبر مردم را از آن ضلالتی که داشتند و مختلف و متشتت بودند رهانید.

مطلب دوم: که تعیین جانشینی پیامبر هم بخاطر ادامه الفت و محبت بوده است.

می فرماید: «و اعظم ما افترض «سبحانه» من تلک الحقوق حق الوالی علی الرعیه و حق الرعیه علی الوالی فجعلها نظاما لالفتهم و عزا لدینهم» بین مردم خداوند متعال حقوقی معین فرموده و بزرگترین این حقوق حقوقی است که بین والی و رعیت است و این حقوق باید رعایت بشود تا رشته الفت باقی بماند.

در جای دیگر می فرماید: مردم حاکم می خواهند. چه نیکوکار باشد و چه فاجر.

«لا بدللناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المومن و یستمتع فیها الکافر»

مطلب سوم: خداوند به هیچکس در نتیجه اختلاف خیر و سعادتی نمی دهد «وان الله سبحانه لم یعط احدا بفرقه خیرا ممن مضی و لا ممن بقی» توضیحا عرض میکنم: هر انسان عاقلی کاری را که انجام می دهد بدون استثنا برای جلب خیر است. امیر المومنین علیه السلام می فرماید: هر کس که با دیگری رشته محبت و الفتی دارد زمانی که می خواهد رشته الفت را ببرد پیش خودش خیال میکند به خیر و صلاح اوست اما اشتباه میکند. حال چه به عنوان بریدن از فامیل یا از دوست باشد چه به عنوان شیعه و سنی زیدی و اسماعیلی و... هیچکس با تفرقه چه در گذشته و چه در آینده بجائی نمی رسد.

در جای دیگر می فرماید: «و من یقبض یده عن عشیرته فانما تقبض منه عنهم ید واحده و تقبض منهم عنه اید کثیره» کسی که در میان فامیلی است که مثلا صد نفر میشوند اگر دست نیکی و تعاون بسوی آنها دراز کند از طرف آنها صد دست بسوی او دراز می شود. لیکن یکی داده و صدتا گرفته و آن کسی که از فامیلش ببرد یا مثلا شیعه و سنی از هم ببرند خود را از منفعت زیادی که باید از طرف مقابل به ایشان برسد محروم کرده اند.

مطلب چهارم: اتحاد با کراهت از اختلاف با رضایت بهتر است

امیر المومنین (ع) می فرماید: «فایاکم و التلو ن فی دین الله فان جماعه فیما تکرهون من الحق خیر من فرقه فیما تحسبون من الباطل» اگر می خواهی از رفیقت دوستت و همکیشت ببری و خوشحال می شوی که از او جدا شوی (روی حسابهای غلطی که برای خودت کرده ای) با این که راضی نیستی این کار را نکن و همبستگی و محبت و الفت را ادامه بده. این کار بهتر است از این که از او بریده شوی و خوشدل باشی و بروی کناری بنشینی.

مطلب پنجم: برای توجیه اختلاف نباید قرآن را توجیه کرد

«و انه سیاتی علیکم من بعدی زمان لیس فیه شی اخفی من الحق و لا اظهر من الباطل... فاجتمع القوم علی الفرقه و افترقوا عن الجماعه کان هم ائمه الکتاب و لیس الکتاب امامهم» از حوادثی که بعد از من برای مردم پیش می آید اینست که مردم طوری هستند که حق در بین آن پنهان و باطل آشکار است... (تا به اینجا می رسد که) مردم همگی اتحاد میکنند بر اختلاف بر این که از هم جدا بشوند از جماعت ببرند مثل اینست که اینها پیشوای قرآن هستند نه قرآن پیشوای آنها نکته دقیقی که حضرت اشاره می فرماید اینست که: شما که قرآن را قبول دارید و آن را کلام خدا می دانید و به آن استناد می کنید پس چرا از این آیات درس نمی گیرید که: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» «انما المومنون اخوه» «ان هذه تکم امه واحده» «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و» «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم انه عزیز حکیم»... پس چطور شده از همین قرآن که سند معتبری نزد شماست اختلاف و جدائی و تفرقه به دست می آورید ذهنتان را صاف کنید و در برابر این آینه مصفی قرار دهید نه این که مثل خوارج محتویات مغزی خودتان را اصل قرار دهید و بر قرآن تحمیل کنید که آنها آیه «ان الحکم الا لله» را گرفتند و آن بلوا و آشوب و اختلاف را بین مسلمین راه انداختند. امیر المومنین علیه السلام می فرماید: «به قرآن بنگرید و متحد باشید».

مطلب ششم: تنها عامل عزت و سیادت اتحاد است

مفصل ترین خطبه در این زمینه «خطبه قاصعه» است و حضرت امیر (ع) در آن خطبه به اندازه چهار صفحه صحبت میکند و می فرماید: ای مردم در تاریخ گذشتگان فکر کنید و ببینید عامل عزت و سیادت و شکست و زبونی آنها چه بود وقتی فکر کنید در خواهید یافت که آنها زمانی عزت سیادت داشتند که همدل و یگانه و متفق بودند و زمانی به خواری و ذلت و سقوط گرائیدند که تفرق و جدائی و تشتت بین آنها بوجود آمد.

سپس آن حضرت از گذشتگان امت پیامبران مثال می زند: اولا اسماعیل و یعقوب و اسحق زمانی عزیز و آقا بودند که با هم متحد بودند اما بمحض جدائی و تفرقه ذلیل شدند و بعد خود عرب را مثال می زند: قبل از ظهور اسلام ببینید شما عربها چگونه اسیر دست اکاسره و قیاصره ابر قدرت آن روز که با هم متحد شده بودند بودید و شما را از وطن خودتان بیرون کرده بودند و در کوهسارها و جاهائی که نه علفی می روید جا داده بودند. استراحتی نداشتید همنشین با شتر بودید از پشم او برای خودتان لباس می ساختید. هم غذایتان بود هم مرکبتان. اما وقتی رسول خدا آمد زیر لوای اسلام متحد شدید و به چه عزت و سعادتی رسیدید و کسانی که سابقا حاکم بر شما بودند محکوم شما شدند وقتی که این خطبه را مطالعه می کردم دلم می خواست جمله ای را پیدا کنم که بگوید عامل عزت تنها اتحاد نیست بلکه دین و عقیده هم در دخالت دارد ولی هر چه فکر کردم دیدم نه امیر المومنین (ع) این گونه می فرماید که: اگر متحد شوند به عزت می رسند اگر چه کافر و مشرک باشند و اگر متفر ق باشند بدون شک ذلیل می شوند. اکنون چند جمله از این خطبه شریف را می خوانیم: «فاذا تفکرتم فی تفاوت حالیهم فلزموا کل امر لزمت العزه به شانهم و زاحت الاعدا له عنهم و مدت العافیه فیه علیهم و انقادت النعمه له معهم و وصلت الکرامه علیه حبلهم: من الاجتناب للفرقه و اللزوم للالفه و التحاض علیها و التواصی بها»

(نه تنها الفت داشتند بلکه یکدیگر را به الفت و مهربانی و اتحاد سفارش می کردند) «فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملا مجتمعه و الاهوا موتلفه...» تا آنجا که می فرماید: «بنعمه لا یعرف احد من المخلوقین لها قیمه لانها ارجح من کل ثمن و اجل من کل خطر».

گمان نمیکنم امیر المومنین در اینجا مبالغه فرموده باشد (که احدی از مخلوقین نعمت اتحاد را نمی شناسد و قدرش را نمی داند) و یا عامی باشد که قابل استثنا باشد بلکه واقعیت را فرموده است.

مطلب هفتم: کیفر تفرقه انداز.

امیر المومنین در نهج البلاغه می فرماید: «و الزموا السواد الاعظم فان ید الله علی الجماعه فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب الا من دعا الی هذا الشعار فاقتلوه ولو کان تحت عمامتی هذه» می فرماید: همراه جماعت باشید که خدا بالای سر جماعت است و از افتراق و جدائی بپرهیزید برای این که هر گوسفندی که از گله جدا شود طعمه گرگ می شود. کسی هم که از جماعت و از سواد اعظم جدا بشود نصیب شیطان می شود. (در انقلاب اسلامی هم دیدیم اشخاصی بودند این سخن امیر المومنین علیه السلام را نشنیدند وبا 36 میلیون جمعیت و تظاهرات همراه نشدند در نماز جمعه نیامدند کنار نشستند و جدا فکر کردند و نتیجه این شد که شیطان آنها را گرفت و طعمه گرگ شدند و اکنون یا در زندان هستند یا جای دیگر و با خود می گویند: ای کاش سخن امیر (ع) را شنیده بودیم.) و در آخر می فرماید: هر که شعار تفرقه بدهد یا از سخنش بوی تفرقه بیاید او را بکشید حتی اگر گوینده تفرقه زیر عمامه من باشد یعنی ولو من باشم اگر ثابت کردید که شعار تفرقه دادم مانند شعار تفرقه ای که خوارج دادند حق دارید مرابکشید البته روشن است که تشخیص شعار تفرقه با فقیه عادل و مجتهد است.

مطلب هشتم و نهم: عوامل اتحاد و عوامل اختلاف.

قبل از ورود در نهج البلاغه برای این بحث باید توضیحی عرض نمایم: احکام اجتماعی اسلام در مواردی که دو نفر یا بیشتر با هم رابطه دارند دستورهائی را بشکل امور وجوب و استحباب و یا حرمت و کراهت بیان فرموده است (و فرقی نمی کند که مثلا بین همسایه با همسایه باشد یاگروهی با گروه دیگر) که نتیجه این دستورها اتحاد الفت و برادری بین آحاد مختلف مردم می شود. در اینجا فقط فهرست وار مقداری از این دستورات و آداب را ذکر میکنم: نماز جمعه و جماعت (فکر کنید که چقدر در ایجاد الفت موثر است) سلام کردن مصافحه و معانقه تبسم ادخال سرور (اینها با همین عنوان در صحاح اهل سنت و کتب اربعه شیعه موجود است و برای هر یک حدود ده الی بیست روایت از پیغمبر و ائمه نقل شده است) مشاوره کردن نصیحت تعاون اصلاح ذات البین نظافت (که 1800 روایت در کتاب او ل و دو م وسائل راجع به نظافت مو و دندان و ناخن و حمام رفتن و چگونه نگهداشتن لباس داریم) امانت عدالت صداقت مواسات ترحم احسان به والدین صله رحم مراعات حق همسایه و هم صحبت نوازش ایتام ضیافت قضای حوائج مومنین حسن معاشرت مطایبه و مزاح بدرقه و استقبال مسافر رفتن هدیه و سوغات بردن عیادت مریض تشییع جنازه مصیبت دیده را تسلیت گفتن کظم غیظ زکات انفاق دعا کردن برای مومنین پرسیدن اسم رفیقی که تا حال ندیده اید تاخیر سفر تا سه روز بخاطر مریض شدن همسفر چوب و سنگ را از سر راه مسلمین برداشتن و کنار گذاشتن رفیق خود را به بهترین نام خواندن.

اینها و دهها مانند آن از اموری است که اسلام نسبت به آن امر کرده است.

اما امور منهیه (دقت کنید): نهی از گمان بد تجسس دروغ غیبت (ارتباط اینها را در ایجاد اختلاف می توانید خودتان فکر کنید) تکبر خودخواهی تحقیر استخفاف شماتت قطع رحم عاق والدین سخن چینی خدعه تزویر کم فروشی احتکار طمع ریا نفاق کینه توزی درگوشی صحبت کردن در برابر دیگران خلف وعده تعصب بیجا و دهها عنوان دیگر.

اما از دیدگاه نهج البلاغه: یکی از مطالبی که خود عامل اختلاف است مطرح کردن مطالب اختلافی است نام بردن از اشخاصی است که سابق بوده اند و مرده اند و حساب آنها با خداست. «خطبه شقشقیه» را در نظر آورید. امیر المومنین (علیه السلام) در چند جمله متن تاریخ را بیان میکند. گله و شکایت میکند از کسانی که از ابتدا نسبت به اسلام و مسلمین کم لطفی کردند. در بین سخنرانی یک نفر برمی خیزد و نامه ای بدست امیر المومنین (علیه السلام) می دهد. حضرت مشغول خواندن نامه شده و از سخن منصرف می شوند ابن عباس برخاسته تمنا میکند که سخن را ادامه دهید. حضرت می فرمایند: «شقشقه هدرت ثم قرت» چند کلمه بر خلاف سبک و روش همیشگی سخن گفتم دیگر تعقیب مکن. در باره عثمان بن عفان قضاوتی میکند و حتی قاتلینش را مجرم و گناهکار میداند و می فرماید: «استاثر فاسا الره و جزعتم فاساتم الجزع و لله حکم واقع فی المستاثر و الجازع» روز قیامتی هست که خدا بین عثمان و قاتلین او حکم میکند. شما بهشت و دوزخ آنها را معین نکنید.

در باره عایشه قضاوتی می فرماید و در آخر اضافه میکند: «و لها بعد حرمتها الاولی و الحساب علی الله» بهر حال بعد از همه حرفها فراموش نمیکنم که او چند سالی همسر پیامبر بوده است (و بعد با کمال احترام او را فرستاد) و حسابش با خداست. شما بهشت و دوزخ او را معین نکنید از این روشنتر خطبه ای است که حضرت در پاسخ فردی که می گوید: با وجود این که شما استحقاقتان برای خلافت بیشتر بود چرا شما را عقب زدند می فرماید: تو عنان زبان از کف داده ای سوال بیجا میکنی حالا وقت این سوال نیست وقت جنگ صفین است اما چون سوال کردی برایت می گویم: خلافت چیزی است که همه دوستش دارند. یک عده بخل ورزیدند عده ای سخاوت کردند عده ای هم گفتند نمی خواهیم و در آخر می فرماید:

«و الحکم لله و المعود الیه یوم القیمه»

روز قیامتی هست و تو بفکر آنجا باش. امروز سخن از جنگ صفین است. در این باره کن نه موضوعی که سی و پنج سال پیش بوده است. این خطبه کوتاه را لازم است مراجعه نمائید.

به عقیده من اگر امروز امیر المومنین (ع) تشریف بیاورند در میان ما و ما از ایشان سوال کنیم قضیه جنگ شما در صفین چه بود می فرماید: آن قضیه گذشت خداوند در روز قیامت به حسابها رسیدگی میکند. آنچه که امروز مهم است موضوع روز شما یعنی ذلت مسلمین بعد از عزتشان است خیانتها و جنایتهای عده ای صهیونیست و اخراج مسلمین از کشورشان است شما نشسته اید و نگاه می کنید شما که بهترین منابع ثروت را دارید بهترین مراکز سوق الجیشی مثل کانال سوئز باب المندب تنگه داردانل مالاکار هرمز و جبل الطارق را دارید بهترین کتاب یعنی قرآن را دارید روح زندگی در دست شماست. چرا باید ذلیل باشید من از آن جواب امیر المومنین علیه السلام این طور می فهمم که به قضیه روز خود بپردازید. به این فکر باشید که یک عده در ریاض می نشینند و کارشان اختلاف اندازی بین شیعه و سنی است. این را کوچک نگیرید. آنها شیطان مجسم هستند. پنجاه سال درس شیطنت سیای آمریکا را خوانده اند و حالا می بینند منافع آمریکا این طور حفظ می شود. اما آن رحمت مجسم خدا یعنی حضرت امام خمینی (ره) بارها به اتحاد توصیه فرموده اند. اتحاد بین دانشگاه و فیضیه بین ارگانها و نهادها و بین همه اقشار مردم. این مسئله را هم نباید به سادگی از کنارش گذشت.

من فکر میکنم از زمانی که نوجوان بوده اوضاع تاسف بار مسلمین را می دیده و غصه می خورده و بعد از هفتاد سال فکر به این نتیجه رسیده که عامل عزت مسلمین اتحاد است. لذا می فرماید: «اگر اتحاد داشته باشید هیچ صدمه و آزاری بشما نمی رسد و آمریکا نمی تواند هیچ غلطی بکند.»

مطلب دهم: در مورد سیره و اخلاق علی (ع) در زمان حکومت حضرت

از بعد اتحاد بین مسلمین. از آنجا که بررسی و بحث بیشتر می خواهد در گنجایش این مقال نیست و نیاز به فرصت دیگری دارد.

خدایا به ما نعمتهای بسیاری عطا کردی از جمله رهبری روشندل و دورنگر و بصیر و این که طاغوتیان را از کشورمان بیرون کردیم اکنون همان بیداری و اتحاد را به جمیع مسلمین دنیا عطا بفرما.

منبع: روزنامه - جمهورى اسلامى
نظرات

(۰)

نظرات شما
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
کانال آپارات
يا من لا يفد الوافدون علي اکرم منه و لا يجد القاصدون ارحم منه
إلهی، آن که تو را دوست دارد، چگونه با خَلقت مهربان نیست؟